سلامتی همه دخترای عاشق...

متن عاشقانه,عکس عاشقانه,تصاور عاشقانه,شعر عاشقانه,عاشقانه‌ها,تصویر عاشقانه,حرف عاشقانه,اس ام اس عاشقانه,داستان عاشقانه ,داستان عاشقانه,سایت عاشقانه,عاشقانه

ســـلامتــی دختــری که دورش پر پسـر اسمی‌وپولداره ولی دلـش گیره

یــــــه نفره…….

ســــلامتــی دختـــری که خیــــلی کسا میـــخوان باهاش باشـــــن امــا اون یه

نفرو میـــــــخواد….

ســــلامتـی دختــری کـه فقط واســه ۱ســاعت دیــــدنت حـــــــاضره

خودشــــو بــــــه اب و اتیـــــش بــــزنه ولـــــــی هیــــچ انتظـــاری ازت نــــــــداره…

ســــلامتــی دختــری کـه تمـام زندگیشی امـا اون یــه ذره از

زندگـــی تــــو هــم نیســـت……

سـلامتــی دختــری که هـــــر روزشـو بــــا تــــــو امــــــا خـالــــــی

از تـــو میـــگذرونه و صــــــــــداشم در نمیـــاد………

سلامتــــــــــی دختـری کـه بــه خـاطره پــولـــو مـــاشیـن اون

یکـی ولــش کــردی اما تــــه دلــش هنـــوز میــخوادت…..

بـه سـلامتـــی دختــری کــــه تــو تنــــهاییــاش هیـــچکــی جز تــو

تـوخـــاطراتــش نیســـــت……

بـه سلامتـی دختـری کــه هـر چیـم نـداشت یــــــه قلـــــــب

داشـت پـر از اسـمه تـــــــــــو….

و بـه سـلامتـی دختــری کـه مـــــوقعــی کـــــه هیچی

نـداشتـی عاشقــت بـود و وقتـی به یــه سری چیــزا

رسیــدی ولـش کردی…..

بـه ســـلامتیــش…

متن عاشقانه,عکس عاشقانه,تصاور عاشقانه,شعر عاشقانه,عاشقانه‌ها,تصویر عاشقانه,حرف عاشقانه,اس ام اس عاشقانه,داستان عاشقانه ,داستان عاشقانه,سایت عاشقانه,عاشقانه

چقد خوبه کسی رو داشته باشی

که جای خالی همه ی نداشته‌هات رو

برات پر کنه…

و قدرتو بدونه…

و بدونه که قدرشو میدونی…

کسی که وقتی کنارشی

دیگه هیچی جز آرامش و گرمای حضورش رو

حس نمیکنی…

کسی که با هر نفسی که میکشه

بهت میگه:

یادت نره که ♥تو♥ای تنها دلیل زنده بودنم…

یکی یدونم…

و این یعنی خوشبختی!!!

متن عاشقانه,عکس عاشقانه,تصاور عاشقانه,شعر عاشقانه,عاشقانه‌ها,تصویر عاشقانه,حرف عاشقانه,اس ام اس عاشقانه,داستان عاشقانه ,داستان عاشقانه,سایت عاشقانه,عاشقانه

من برای دوست داشتنت ،

برای لمس دستانت ،

برای نگاه در چشمانت ،

برای بوسیدنت ،

برای غرق شدن در آغوشت ،

برای زندگی با خیالت ؛

برای نفس نفس زدن در دلتنگی‌هایت ؛

برای زندگی با نامت ؛

برای نجواهای عاشقانه در گوش ات ،

از هیچ کسی اجازه نمی‌گیرم ؛

حتی از خودت …

 

متن عاشقانه,عکس عاشقانه,تصاور عاشقانه,شعر عاشقانه,عاشانه‌ها,تصویر عاشقانه,حرف عاشقانه,اس ام اس عاشقانه,داستان عاشقانه ,داستان عاشقانه,سایت عاشقانه,عاشقانه

گاهی دلم می‌خواهد

بهانه‌های الکی بگیرم…

به هوای آغوش تو…

شانه‌های تو….

که بعد، تو…

آرام…

خیلی آرام…

در گوشم زمزمه کنی…

ببین من عاشقتم….

و من از خود بی خود شوم ….

برم سراغ رویاهایم…..

درست زمانی که در آغوش تو ام …

و تو برایم عاشقانه‌هایت را زمزمه میکنی …

sms www.3et.ir 34 متن های عاشقانه دی

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند

تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

عشقه دیگه!!!

منو ببخش بخاطرت دوباره چشمام شده خیس

یا مثل من اگه کسی به فکره دردایه تو نیس

خودت میدونی که برام از خودمم مهمتری

ببخش که هرشب از تو یه فکر و خیالم میگذری

ببخش اگه هرجا میری دلم برات شور میزنه

تا برنگردی پیش من دلواپسی ماله منه

ببخش اگه هردفعه من تو آشتی پیش قدم میشم

مغرورم اما پیشه تو تازه خوده خودم میشم

از سر شوق عشق اشکی که رویه گونمه

ببخش میلرزه دلم وقتی سرت رو شونمه

وقتی تورو میبینم نگام همش سمته تو

تموم آرزوی من دیدنه لبخنده تو

اگه دلتو میزنه حرفای پر محبتم

دلخور نشو از دسته من بزن به پای غیرتم

صحبته رفتن که میشه بی اعتنایی میکنم

ببخش اگه محبتو از تو گدایی میکنم

وقتی دلت میگیره من به بودنم شک میکنم

ببخش اگه به یاد تو پلکامو روهم میذارم

هر شب تو رویای منی،چیکارکنم؟دوستدارم

وقتی یکم تو خودمم اون لحظه های بی کسی

خودم میفهمم عزیزم که واسه من دلواپسی

وقتی میبینی چشام دوباره بارونی شده

چه مهربون میشی گلم وقتی میپرسی:چی شده

پراز غروره دله من ولی تو بی افاده ای

تعارف نمیکنم گلم تو خیلی صاف و ساده ای

هرجوری که حساب کنم بازم تو از من خیلی بهتری

♥♥دلت شکست فدات بشم♥♥

♥♥♥قسم به جونه تو خودم با اشکام جوش میدم اون دله مهربونتو♥♥♥

 

  مجنون میشوم،میشود لیلی من تو باشی...؟

ودر گذرگاه خیال یا به قول تو ناباوری تمام،بنوشی شربت عشقم را که پالپهای قلبم را به همراه دارد.

پیش کش را بگیر و باز کن آغوش گرمت را تا در اوج ابهام و

سردی دستان بی روحم از گرما و آتش درونت تغذیه کنم. 

  سرنوشت من را با نام تو قلم زده اند و حک شده است

برقلبم نام نازنینت.بی تو بهار نمیشود پاییزی که سلولهای قلبم برای نارسایی عشق به زمین می افتند.

باور میکنی...هه...نه!ولی بگذار به حساب روزهایی که جلوی

من اسم خسرو و فرهاد را می آوردی با این که میدانستی هیچ ربطی به قصه ی تو ندارند.

و من بودم که میخواستم مجنون قصه هایت باشم..آری...من...

 میترسم...میترسم از این که باز به سراغ من بیایی و سراغ رومئو

راهم از من بگیری.خجالت نکش.شرمگین نباش میدانم ته دلت تنگ شده است برای کنت ادوارد.مگرنه...؟

 باشد برو،ولی بدان من به اینکه حتی در قصه هایت باشم هم راضی بودم ولی تو...!

دیگر حرفی ندارم فقط،مجنونم و بگذار مجنون بمیرم...

 

عشق دروغکی

تنهایی

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره  

گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره

نگام کن لحظه ی رفتن ...چه تلخه این هم آغوشی

چه وحشتناکه دل کندن ...چقدر سخته فراموشی

پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی

حلالم کن دارم میرم ...منوهرگز نمی بینی

حلالم کن اگه دستام ...به دستای توعادت کرد

آخه دنیای عاشق کش ...به ما دوتا خیانت کرد

کلاف آرزوهامو ...چراهیشکی نمی بافه

برای ما دوتا عاشق ...جدایی دورازانصافه

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه

تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه

تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم

چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم

 Love

 jrndl fi uarl shvdkh

زندگی پر از رویاست
پشت هر واژه ای که میخواندیم
در سایه ی واژهای فشرده ی شعرهات
در حاله ی راز آلود نفسهات
در همانجایی که دوست دارم هات،مستم میکرد
همین چندی پیش واژه ای را دیدم
نامش را پرسیدم گفت:(بی وفائی)
تا مرا شیدا دید
جامه ی اعتماد را پوشید
عطری از مهر بر خودش پاشید
و می از ساغر وجدان نوشید
هدفش قلبم بود،اینرا فهمیدم
دست بر پشت دست کوبیدم
چشمهایم تر شد،حق من این نبود گرییدم
کمی دورتر ز واژگان پلید
در کانون وجودم
عشق این فاحشه ی ولگرد،بساط گسترده
تن خود را به حراج آورده!
طفلی این دل که در غمت فرسود
ملول گشته ام از اینهمه فراز و فرود
فرار؟ نه
چاره ای باید کرد
گنجه ی خاطرات ذهنم را
در پی ردپای آرامش،کاویدم
در جوار رخدادهای کودکیم،پیدایش کردم
خنده ای از از شیار لبهایم گذری کرد و باز خندیدم!
و خدای خودرا که از او دور گشته بودم،چند
باز هم اسمش را چون شعری
در مناجات سحر گاهانم خواندم
در انحنای کمان ماه،سُر خوردم،به زمین افتادم
سجده هایم را دید
عقل و هوش از سرم دوباره پرید.

 

تعداد صفحات : 9
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد